بیشترِ نسلهای معاصر ایرانی، علاقه دارند لقب نسل سوخته را به خودشان نسبت بدهند. در مورد نسلهای دیگر نمیدانم. اما میدانم که نسلِ من، نسل خوشبختی است.
ما نسل خوشبختی هستیم که در طول زندگی خودمان انقلاب و جنگ را مستقیم لمس نکردیم. اما تمام آثار آنها را تجربه کردیم و درسهای آن دو رخداد بزرگ، همواره وِرد زبانمان است.
ما نسل خوشبختی هستیم که خاطرهٔ دوران خفقان دههٔ هفتاد برایمان زنده مانده است. این نهایت خوش اقبالی یک نسل است که حافظهٔ تاریخیاش غنی و پربار باشد.
ما نسل خوشبختی هستیم که دوم خرداد را تجربه کردیم. دوران طلایی مطبوعات را از سر گذراندیم. بهترین دوران فعالیتهای دانشجویی را داشتیم. و البته نتیجهٔ اشتباههای خود و دیگران را با روی کار آمدنِ محمد احمدینژاد و دار و دستهاش دیدیم.
ما نسل خوشبختی هستیم که این فرصت را داشتیم که اشتباههای خود را جبران کنیم و جنبش سبز را بیآفرینیم. شاید دیدن و زیستن در چنین جنبشی، از بزرگترینِ خوشبختیهای ما باشد.
ما خیلی خوشبختیم. زیرا برای نخستین بار در تاریخ کشورمان، توانستیم از بسیاری از دوگانهها عبور کنیم. مذهبی-غیرمذهبی؛ سیاسی-غیرسیاسی؛ فارس-غیرفارس؛ داخل نشین-خارج نشین؛ و …. در عبور از این دوگانههای ساختگی بود که تجربهٔ باهم زیستن را درک کردیم. تجربهٔ سبز زیستن.
لیست خوشبختیهایمان اما هنوز تمام نشده است. کدام نسل در تاریخ است که در کمتر از یک سال سرنگونی چهار دیکتاتور با سابقه و ظالم را دیده باشد و عنقریب منتظر دو-سه تای دیگر باشد!؟ نسلی که همین چند وقت پیش سقوط صدام و بن لادن را هم دیده است.
کدام نسل از ما ایرانیها تا به این اندازه خود را در سرنوشت مردم منطقه سهیم میدیدهایم!؟ کدام نسل از ما ایرانیها به این اندازه نه گرفتار غرور کاذب ملیگرایانه بودیم و نه در مقابل جهان احساس حقارت بیمارگونه داشتهایم!؟
و البته اینها همه مربوط به گذشته است. این زمانه به ما میگوید که ما خوشبختتر از این هم خواهیم بود و در آیندهای نه چندان دوردست، توشههای گرانتری از این روزگار برخواهیم چید.
بخش زیادی از این زمانه را ما خود ساختهایم و خوشبخت و اقبال هستیم که در چنین زمانی زیست میکنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر